گلاره

حرف هایی که فقط دو جا هستن. توی دلم و توی وبلاگم!

گلاره

حرف هایی که فقط دو جا هستن. توی دلم و توی وبلاگم!

۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

هفت ماه از عقدمون میگذره. نمی تونم فراموشش کنم. مخصوصا این روزها که توی خونه ام و سر کار نمی رم، وقت بیشتری دارم که ذهن ناخداگاهم منو ببره به قعر خاطرات خوش اون روزها. 
من با شوهرم خوشبختم، و هروقت گذشته میاد تو سرم هر جور شده سعی می کنم بهش فکر نکنم. ولی جاذبه باور نکردنی داره عشق از دست رفته. مخصوصا حالا که از دست رفته! دلم لک زده برای یه قدم زدن طولانی باهاش. برای مسخره بازیامون و خندیدنامون. دارم توی فکرم به شوهرم خیانت می کنم!
چند روز پیش دوتا عکس گذاشتم توی اینستاگرام می دونم ته تهش فقط برای اون گذاشتمشون. یه جوری انگار بخوام بهش بگم ببین منو. من شانس بزرگی بودم که تو از دست دادی. و همش باز ته دلم می خوام  نتونه تحمل کنه و بهم مسیج بده! فقط برای اینکه شاید پنج دقیقه دور از چشم شوهرم باهاش حرف بزنم! امروز باز چندتا عکس از کاراش و طرحاش گذاشته بود توی اینستاگرامش می دونم اونم حتما عکسای منو دیده و حالا می خواد مقابله به مثل کنه و دل منو بسوزونه! توهم نیست مطمعنم منظورش از گذاشتن طرحای قدیمیش همینه!
خیلی موقع ها فکر می کنم که اون موقع کار درستی کردم که شوهرمو انتخاب کردم. کنارش آرومم و برام فوق العاده جاذبه سک.سی داره. ولی مخصوصا توی این شهر غریب توی تنهایی هام هنوز خیلی یاد عشق قبلیم می کنم. 
به خودم می گم دختر، که چی بشه؟ تو صبح تا شب توی گذشته سیر کنی و اون هر روز بیشتر فراموشت کنه و پیشرفت کنه و عاشق بشه یه روز. 
حال این روزای من اما مثل حرفیه که خودش بعد جدایی مون نوشته بود: فراموش کرده ام چگونه فراموش کنم. تنها به یاد دارم که چگونه به یاد بیاورم. 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۵ ، ۰۹:۵۲
گلاره ...