گلاره

حرف هایی که فقط دو جا هستن. توی دلم و توی وبلاگم!

گلاره

حرف هایی که فقط دو جا هستن. توی دلم و توی وبلاگم!

۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

نشستم توی کافی شاپ.  
باز دعوامون شد.
می ترسم. آخه تازگی حرمت توی دعواهامون کمرنگ شده.
باز اون می گفت و من گریه می کردم. چی بگم؟ چی می تونم بگم که بهش آرامش بدم؟ خودمو مقصر می دونم.
این دفعه اولین باری بود که بعد از دعوا از خونه اومدم بیرون. بهتره جلوی چشمش نباشم. از خونه که زدم بیرون نزدیک کافی شاپ بودم که از پشت سر صداشو شنیدم. برگشتم. نفس نفس زنان گفت، همینجوری زدی بیرون هیچ پول داری؟ یهو لبخند نشست رو صورت اخموم.

نشستم توی کافی شاپ.
این دفعه همون چیزی که اون دوست داره سفارش دادم. هر چند دقیقه یک بار به آدمای توی کافی شاپ نگاهی می ندازم.
مردم این شهر عادت دارن بلند بلند با هم حرف میزنن. ولی صداشون برام مثل یه سری آوای نا مفهومه تا حرف! زبان چینی هم برای ما شده دردسر توی این شهر!
۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۵ ، ۱۴:۳۲
گلاره ...
هجده سالم که بود، آسون عاشق می شدم.  انقدر ساده که می تونستم حتی عاشق کودن ترین پسر دانشگاه بشم و چشم بسته خودمو رها کنم توی راهی که معلوم نبود تهش چیه. هیچ معیار خاصی نداشتم. معیار سنجشم فقط دلم بود. 

دلم، دستامو گرفت، درست مثل بچگیام که بابا دستامو می گرفت و رو هوا می چرخوندم، چرخیدیم و چرخیدیم. منم عین همون موقع ها باز چشمامو بستم و بدون فکر کردن به سرگیجه بعدش، از ته دل خندیدم و خندیدم و جیغ کشیدم. 

گلیِ هجده ساله ی ساده ی عاشق سر به هوای شیطون، حالا بیست و هشت سالشه. 

و این، داستانِ دهه دوم زندگی منه. 
۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۵ ، ۱۸:۵۴
گلاره ...

احساس می کنم تمام این مدت بازیچه دست تو بودم.

چقدر بهم دروغ گفتی!

اصلا بهت نمیاد بتونی انقدر بد باشی!

می خوام بدونی چه حالی دارم. 

انگار نمی شناسمت. انگار تازه رابطه مو باهات شروع کردم. 

فقط جواب این سوالمو بده. چرا؟ 

سرم روی سینه ش بین بازوهاش بود وقتی این حرفا رو بهم می زد.

انگار صدای خورد شدن استخون هامو می شنیدم.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۵ ، ۱۱:۰۹
گلاره ...

من گلاره ام.

قبل تر ها وبلاگ می نوشتم.

چند سالی می شد که عادت نوشتن رو ترک کرده بودم.

تا اینکه دوباره حجم زندگی انقدر زیاد شد که توی ذهنم و توی دلم جا نگرفت.

تصمیم گرفتم یه جا خودمو رها کنم و تمام کلماتی که ذهنم رو درگیر کردن بریزم بیرون. 


۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۵ ، ۱۱:۰۷
گلاره ...